نقطه کور



این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.


سیا امروز توی قهوه فروشی میگفت که اولا که رفته بودم توی قهوه فروشی یار کار کنم خخیلی خوش اخلاق بودم یه خانومی اومد گفت سلام ، گفتم سلام خیلی خوش آمدید  بعد گفت یه سینگل لانگو لطف کنید. بهش گفتم شرمنده نداریم ،رفت. یار اومد گفت چی میخواست؟ گفتم چیز عجیب غریبی میخواست ، سینگل لانگو ، یاشار گفت خاک تو سرت ای یه تک پر او میخواست

حالا اینا هیچ صبح  ساعت نه احمد جعفر بهش زنگ زده بود گفته بود که دیدم توی واتس اپ تا چهار و پنج بیدار بودی ، الان دم درم با 206 اگه خوابت میاد که بخواب شنبه میریم ، اینم گفته بود که اره قربونت خیلی خوابم میاد الان بذار بخوابم. خلاصه خوابید ساعت ده پدرش از تو حیاط داد و بیداد که سیا بیا بیرون  ،  میگه پا شدم  رفتم بیرون تو کوچه دیدم بابام  سر کوچه وایساده  دستاشو باز کرده یه پسری هم داره مث یه کبوتری که محاسره اش کردن و تقلا میکنه ، میدوه .  یگان امداد هم اون سر کوچه رو گرفته ،منم  افتادم  دنبالش  رسیدم دست انداختم پشت یقه اش سفت گرفتم برگشت یه چک گذاشت تو گوشم و در رفت  ، اول صبحی .

 

 

 

 

 

به بهترین همکار گفتم که بش پیام بدم گفت نه گفتم دلم براش تنگ میشه گفت دلت  باید برا یه سال پیشت تنگ بشه جدی من دلم تنگ شده برا یه سال پیشم  ،

دیگه  دور شده بود آخرین کلمه هاشو سخت به یاد میارم  یا هم اینک من خیلی زود گفته بودم باشه و راهمو گرفتم به سمت کانکس

 

 


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها